چون مترو دیرآمد، مسافران بیشتر از اندازه شده بودند و همین سوار شدن را سخت کرد اما به هر سختی که بود با دوستم سوار شدیم. همراه ما مردی نیز سوار شد که قدی خمیده داشت و از ظاهرش چنین برداشت میشد که سناش بالا است. ذهنم ناخواسته درگیر آن مرد شد و دیدم چند ایستگاه گذشت اما از آنهایی که نشسته بودند، کسی بلند نشد تا این مرد بنشیند. از دوستم پرسیدم: «به گمانات چرا کسی جایش را به این مرد نداد؟»
گفت: «نمی دانم چه بگویم.»
گفتم: «خب تو گمان خودت را بگو.»
گفت: «چرا گمان میکنی داوری کردن دربارهی چنین رفتارهایی، خیلی ساده است؟»
پرسیدم: تو چر ا گمان می کنی پاسخ پرسشی به این سادگی دشوار است؟
کمی جدیتر شد و پرسید: «میدانی که دانشی داریم که همهی تلاشاش بررسی چراییها و چه سانیهای چنین کنش و واکنشهایی است؟»
پرسیدیم: «نام این دانش چیست؟»
گفت: «روان شناسی اجتماعی. یعنی بررسی علمی این که چه طور افکار، احساسات و رفتار تحت تأثیر حضور واقعی، خیالی یا ضمنی دیگران قرار می گیرد». (ص26) «این دانش اندیشهها و تکنیکهای بسیاری را از علوم همسایهی خود مانند: روانشناسی شناختی، عصبشناسی و زیستشناسی تکاملی به عاریت گرفته است». (ص 25)
پرسیدم: «میان پرسش من و روان شناسی اجتماعی چه پیوندی دیدی که این را گفتی؟»
گفت: «چون انسان از گونه جانورانی است که باید در اجتماع و با اجتماع زندگی کند، بخش چشمگیری از کنشها و واکنشهای وی برآمده از اجتماع و در راستای اجتماع است. خب اکنون برای پاسخ پرسش تو باید، دربارهی این که اکنون باهمبودن و اینجابودن اینان چه تاثیری بر رفتار هر یک از اینان میگذارد و آنان را به انجام چه رفتاری وامیدارد، چیزهای بسیاری بدانیم. تاثیر نگاه دیگران بررفتار آدمی، همان چیزی است که در روانشناسی اجتماعی «مداخلهی تماشاگر» نامیده می شود(ص 211) یعنی این که انسانها هنگامی که در میان دیگران هستند، گاهی حتا کاری را که درست میدانند، انجام نمیدهند زیرا به این امیدند که دیگران آن کار را خواهند کرد».
در یکی از ایستگاهها که مترو ایستاد. چندین نفر پیاده و چند نفر سوار شدند؛ در میان آنها که سوار شدند یک خانوم باردار نیز بود. خیلی زود یکی از آنها که نشسته بود بلند شد و جای خودش را به او داد. سپس یکی دیگر نیز جای خودش را به همان مرد قد خمیده داد.
به دوستم گفتم: «روان شناسی اجتماعی دربارهی این رویداد چه میگوید؟»
گفت: «پاسخ این بررسی این کنش و واکنش نیز بسیار پیچیده است زیرا وضعیت این خانم، نگاه مردم به این گونه آدمها، پی-آمد رفتار نخستین کسی که بلند شد بر دومین نفری که بلند شد و … . بسیاری از پس زمینهها و زمینهها دست در دست هم میدهند تا اینان را به این کار وا میدارند؛ برای نمونه اصطلاحی داریم که “هم رنگی با جماعت” نامیده می شود؛ یعنی “تغییر رفتار خود برای مطابقت با باورها یا کارهای دیگران”».(ص 247)
با شنیدن این سخن دوستم دیگر هیچ سخنی به او نگفتم؛ اما همهی راه را با خود در گفت و گو بودم. اگر داوری دربارهی کنش و واکنش دیگران چنین پیچیده و دشوار است و اجتماع میتواند ما را به کارهایی وادارد که چه بسا با باور خودمان ناسازگار باشد، پس ساختار اجتماعی ما چگونه است که اجازه میدهد ما چنین آسان دربارهی هر چیز داوری کنیم و سخن بگوییم؟!
«حمید بیگدلی – 16 آبان ماه 1402»
کتاب «روانشناسی اجتماعی به زبان آدمیزاد» چه میگوید؟
این کتاب یکی از نوشتههایی است که از رویکردهای علمی بهره میگیرد و با زبان ساده به خوانندهگان کمک میکند تا بدون پیش نیازهای ویژه، نگاهی فراگیر از روانشناسی اجتماعی را بدست آورند، ریشههای رفتارهای مردم را درک کنند و با موضوعاتی همچون شیوههای دوستیابی، تأثیرگذاری بر دیگران، ارزیابی نگرشها و رفتارها و اثرگذاری در دیگران آشنا شوند.